تکه ای از کتاب سه کتاب از زویا پیرزاد

تو روی نیمکتی نشسته‌ای این سر دنیا
که تمام آنچه می‌خواهی، یکیست که آن سر دنیا روی نیمکتی نشسته است
که تمام آنچه می‌خواهد تویی،
نیمکت‌های دنیا را بد چیده‌اند!

:orange_book: سه کتاب
✍🏻 زویا پیرزاد

تکه ای از کتاب جغرافیای من و تو از جنیفر ای اسمیت

همیشه مرکز دنیا مکان خاصی نیست
گاهی شخصی خاص مرکز دنیاست.


:orange_book: جغرافیای من و تو
✍🏻 جنیفر ای اسمیت

تکه ای از کتاب مرگ وزیرمختار از یوری نیکلایویچ

هیچ کلمه‌ای وحشتناک‌تر از خیانت نیست.
این کلمه یک کشور را همان‌ گونه خوار می‌کند که مردی را که معشوقه‌اش یا دوستش به او خیانت کرده باشد.


:orange_book: مرگ وزیرمختار
✍🏻 یوری نیکلایویچ

تکه ای از کتاب خشم و هیاهو از ویلیام فاکنر 4

بدبختی آدمی آن وقتی نیست که پی ببرد هیچ‌چیز نمی‌تواند یاری اش کند، نه مذهب، نه غرور، نه هیچ چیز دیگر؛ بدبختی آدمی آن وقتی است که پی ببرد به یاری نیاز ندارد.

:orange_book: خشم و هیاهو
✍🏻 ویلیام فاکنر

تکه ای از کتاب آرامش در پرتو ایمان از جوئل اوستین

شاید شما الان در برهه سختی از زندگیتان قرار گرفته باشید، اما اجازه دهید شما را به چالش بکشم. از کلمات نه برای توصیف موقعیتتان، بلکه برای تغییر آن استفاده کنید. از این کتاب به عنوان راهنمایی روزانه در جهت اعلام پیروزیتان استفاده کنید. سلامتی را اعلام کنید. خوبی را اعلام کنید، فراوانی را اعلام کنید. با آنچه می گویید به سرنوشت خود جان می بخشید.

:orange_book: آرامش در پرتو ایمان
✍🏻 جوئل اوستین

تکه ای از کتاب گفتگو با خدا از دونالد والش

اگر می خواهی بدانی این کار یا این چیز برای تو خوب است، نگاه کـن و ببـین چـه احساسـی
نسبت به آن داری؟ گاهی مشکل است ما احساسات خود را کشف کنیم، و مشکل تر از آن، بیان
احساسات است.

:orange_book: گفتگو با خدا
✍🏻 دونالد والش

جملات سیمون دوبووار

اگر روزی فرا برسد که زن، نه از سر ضعف که با قدرت عشق بورزد ...
دوست داشتن برای او نیز، همچون مرد، سرچشمه‌ی زندگی خواهد بود و نه خطری برای مرگ !

✍🏻 سیمون دوبووار
:art: محمدرضا میرشاه‌ولد

تکه ای از کتاب طاعون از آلبر کامو

این دنیا بی‌عشق به منزله‌ی دنیای مرده‌ای است و پیوسته ساعتی فرا می‌رسد که انسان از زندان‌ها و کار و تلاش خسته می‌شود و چهره‌ی عزیز و قلبی را که از مهربانی شکفته باشد می‌خواهد.

:orange_book: طاعون
✍🏻 آلبر کامو

تکه ای از کتاب دنیای سوفی از یوستین گردر 3

هزارپایی بود وقتی می رقصید جانوران جنگل گرد او جمع می شدند تا او را تحسین کنند؛ همه، به استثنای یکی که ابداً رقص هزارپا را دوست نداشت.
یک لاک پشت حسود ...

او یک روز نامه ای به هزارپا نوشت :
ای هزارپای بی نظیر! من یکی از تحسین کنندگان بی قید و شرط رقص شماهستم. و می خواهم بپرسم چگونه می رقصید. آیا اول پای ۲۲۸ را بلند می کنید و بعد پای شماره ۵۹ را؟ یا رقص را ابتدا با بلند کردن پای شماره ۴۹۹ آغاز می کنید؟ در انتظار پاسخ هستم. با احترام تمام، لاک پشت.

هزار پا پس از دریافت نامه در این اندیشه فرو رفت که بداند واقعا هنگام رقصیدن چه می کند؟ و کدام یک از پاهای خود را قبل از همه بلند می کند؟
و بعد از آن کدام پا را؟ متاسفانه هزار پا بعد از دریافت این نامه دیگر هرگز موفق به رقصیدن نشد.

:ballot_box_with_check: سخنان بیهوده دیگران ازروی بدخواهی وحسادت؛ می تواند بر نیروی تخیل ماغلبه کرده ومانع پیشرفت وبلند پروازی ما شود.

:orange_book: دنیای سوفی
✍🏻 یوستین گردر

تکه ای از کتاب درک یک پایان از جولین بارنز 2

یکى از تفاوت هاى جوانى و سالمندى این است که وقتى جوانیم، آینده هاى مختلفى براى خود اختراع میکنیم و وقتى پیر میشویم گذشته هاى مختلفى براى دیگران ...


:orange_book: درک یک پایان
✍🏻 جولین بارنز