به جز انسان هیچ تنابنده‌ای از پیری رنج نمی‌برد، عالم هستی اصلا پیری نمی‌شناسد، فقط رسیدگی و پختگی می‌شناسد.

می‌داند که زمانی وقت رقص و پایکوبی و با تمام وجود زیستن است و زمانی دیگر وقت استراحت.

برگهای درخت کناری خانه‌ام در حال مردن نیستند، فقط می‌روند تا با همان خاکی که از آن سر برآورده‌اند ادغام شوند.

هیچ اندوه و زاری در کار نیست، بلکه آرامشی عظیم در سقوط به درون بستر ابدیت جاری است. شاید آن برگها روزی بازگردند به شکلی دیگر، بر درختی دیگر و آن روز دوباره به رقص در خواهند آمد.

 اوشو