مطالب فلسفی و کتاب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آلبر کامو» ثبت شده است

تکه ای از کتاب بیگانه از آلبر کامو

پس از یک دم سکوت دیگر ، به زمزمه گفت که آدم عجیبی هستم و لابد به همین خاطر دوستم دارد اما شاید یک روزی به همین دلیل حالش از من به هم بخورد ...


:closed_book: بیگانه
✍🏻 آلبر کامو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جملات آلبر کامو

جوان که بودم از مردم چیزی می‌خواستم که نمی‌توانستند بدهند: دوستی پیوسته، عاطفه مدام.
حال یاد گرفته‌ام از آنان چیزی بخواهم کمتر از آنچه می‌توانند بدهند: همنشینی بی‌کلام.


 آلبر کامو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰