مرگ مثل گربه ای هر لحظه ممکن است روی تختم بپرد من واقعا برای همسرم متاسفم، این بدن خشک و رنگ پریده را خواهد دید تکانش خواهد داد و بعد احتمالا خواهد گفت: هنک! هنک پاسخی نخواهد داد. مرگ نگرانم نمی کند.نگرانی ام همسرم است که بعد از من با تلنبار هیچ تنها می ماند. می خواهم به او بفهانم که تمام شب هایی که کنارش خوابیدم حتی آن جر و بحث های بی سر و ته همه برایم باشکوه بودند. و آن دو کلمه ی دشواری که هیچوقت جرئت گفتن شان را نداشتم ؛ دوستت دارم …
:closed_book: سوختن در آب غرق شدن در آتش
✍🏻 چارلز بوکفسکی