برادر !
کتاب‌هایی را برای من بفرست که پایانی خوش داشته باشند؛
هواپیمایی به سلامت فرود می‌آید
جراح، لبخندزنان اتاق عمل را ترک می‌کند
پسر کور، بینایی‌اش را باز می‌یابد
عشاق، سرانجام یکدیگر را یافتند
عروسی‌ای در پیش است
تشنگان به آب می‌رسند
و به نان و آزادی.

 ناظم حکمت