خیلیها قبل از بیستسالگی برای عاشق شدن عجله دارند. درست مثل یک غذای ایتالیایی که دست همه دیدهاند و حالا هرطور شده میخواهند تجربهاش کنند حتی برای یکبار...
اینطور میشود که نصف بیشترشان تقریبا از آخرین روزهای دبیرستان دربهدر دنبال عشق میگردند تا بالاخره پیدایش میکنند: همان عشق اول معروف را.
هر از چندگاهی فکر میکنم همین اسم اشتباهی باعث شده ابهتش خیلی بیشتر به چشم بیاید؛ کاش میشد به جای عشق اول بگویی تجربهی اول...
بعضیهایشان دچار احساسات شدید میشوند و عشق اول میشود زن یا مرد زندگیشان، مادر یا پدر بچههایشان...
خیلیها هم تا آخر عمر حتی در خوشبختترین حالت ممکن با آه و افسوس جزئیترین خاطرات عشق اولشان را به یاد دارند؛ بدون اینکه زن یا مرد زندگیشان، مادر یا پدر بچههایشان بوده باشد...
گاهی امتحان کردن یک غذای ایتالیایی شاید باعث شود سالها آن را بخوری، آنقدر که دیگر از بویش هم حالت بد شود...
یا که همان یکبار باعث شود مزهاش تا ابد زیر دندانت بماند...
عشق اول هم چنین حالتی دارد...
ماندنش شاید یک روزی تبدیل به عادت شود؛ رفتنش هم یک حسرت طولانیمدت...
حالتی که نه احساسات میتواند تاییدش کند و نه منطق میتواند ردش کند...
اینطور است که عشق اول هنوز بعد از قرنها مظلومانهترین حالت عاشقانهی جهان است...
:bust_in_silhouette: محدثه رمضانی