مطالب فلسفی و کتاب

۵۰۸ مطلب با موضوع «تکه ای از کتاب» ثبت شده است

تکه ای از کتاب نون نوشتن از محمود دولت آبادی

احساس می‌کنم از کتاب‌ها می‌ترسم. هر وقت خود را در میان کتاب‌ها می‌بینم، با صراحت بی‌رحمانه‌ای احساس نادانی می‌کنم. جهل! هیهات


:closed_book: نون نوشتن
✍🏻 محمود دولت آبادی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب نیمه تاریک وجود از دبی فورد

ما گمان می ‌کنیم که نقاب ‌هایمان، شخصیت درونی‌مان را پنهان می دارد اما هر آنچه که در وجودِ خود نمی‌ پذیریم، در نامنتظره‌ترین لحظات سر بر می‌ آورد و خود را نشان می ‌دهد!

:closed_book: نیمه تاریک وجود
✍🏻 دبی فورد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب اولین تماس تلفنی از بهشت از میچ آلبوم

هر زندگی‌ای دو داستان دارد؛ داستانی که شما در آن زندگی می‌کنید، و داستانی که دیگران تعریف می‌کنند.

:closed_book: اولین تماس تلفنی از بهشت
✍🏻 میچ آلبوم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب باباگوریو از اونوره دوبالزاک

شاید این در طبیعت بشر باشد که هر گاه کسی از روی فروتنی واقعی، یا از ضعف و یا از بی اعتنائی هر چیزی را تحمل کند، ما میل داریم همه چیز را بر او تحمیل کنیم.

:closed_book: باباگوریو
✍🏻 اونوره دوبالزاک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب سفر به دیگر سو از کارلوس کاستاندا

- برعکس عمل کن! دَه روز، بجاى اینکه احساسِ یک آدم ضعیف و غمگین را داشته باشى
احساسِ یک انسانِ با اقتدار و قوى را داشته باش و از تهِ دل اقتدار و شادى را حس کن.

+ یعنى به خودم دروغ بگویم؟!

- چه فکر کنى ضعیف هستى و چه قوى، در هر دو صورت دارى به خودت دروغ میگویى، پس چه بهتر که دروغِ باارزشى باشد.

+ این کار چه سودى دارد؟!

- جهانت را به سمتِ آنچه که رفتار میکنى سوق میدهد.

:closed_book: سفر به دیگر سو
✍🏻 کارلوس کاستاندا

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب دایی وانیا از آنتوان چخوف

سونیا: من زشتم.
یلنا: تو موهای قشنگی داری.
سونیا: نه! اینطور نیست. وقتی که زنی زیبا نباشد به او می‌گویند: «چه چشمان زیبایی داری و یا موهایت قشنگ است....»


:closed_book: دایی وانیا
✍🏻 آنتوان چخوف

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب بیگانه از آلبر کامو

پس از یک دم سکوت دیگر ، به زمزمه گفت که آدم عجیبی هستم و لابد به همین خاطر دوستم دارد اما شاید یک روزی به همین دلیل حالش از من به هم بخورد ...


:closed_book: بیگانه
✍🏻 آلبر کامو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب هیچکس کامل نیست از هندری وایزینگر

" چگونه انتقاد کنیم و نتیجه بگیریم "

برای اینکه انتقادمان سازنده باشد و از آن احساس خشنودی کنیم باید به یک پرسش کلیدی پاسخ دهیم:
اطلاعاتی که میخواهیم به طرف مقابل بدهیم چگونه بیان کنیم که طوری آن را بپذیرد که هم از آن سود ببرد و هم به بهبود روابطمان کمک کند.

این پرسش مرکز ثقل مساله را از عیب جویی به حل مشکل تغییر می دهد و بر سه کیفیت ضروری انتقاد مثبت و سازنده تاکید میکند:

1) انتقاد کننده را وادار می کند که به انگیزه هایی که برای طرح انتقاد دارد، با تیزبینی و دقت بیشتری بنگرد.

2) بر امکاناتی که برای تغییر و اصلاح رفتار وجود دارد، تاکید می کند.

3) طرفین انتقاد را نسبت به موضوع انتقاد متعهد می کند یعنی بر این نکته تاکید دارد که هر دو طرف در مورد بهبود رفتار مورد نظر مسئولیت دارند.

منظور این است که اگر انتقاد کننده و انتقاد شونده می خواهند به هدف انتقاد سازنده که تغییر رفتار خاصی است دست یابند، باید با یکدیگر همکاری کنند.

:closed_book: هیچکس کامل نیست
✍🏻 هندری وایزینگر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب ابله از داستایفسکی

من حتی به شما می‌گویم گاهی بهتر است آدمی مورد تمسخر قرار گیرد، زیرا بدین طریق فرصتی برای گذشت متقابل و شرمساری به دست می‌آید.

همهء ما نمی‌توانیم همه‌چیز را درک کنیم و کمال، هرگز در یک مرحله حاصل نمی‌گردد.
برای نیل به کمال، نخست باید از نفهمی شروع کرد. کسی که زود می‌فهمد، بدون شک بد می‌فهمد.
به شما که تاکنون خیلی چیزها را بدون فهمیدن، فهمیده‌اید، این حقیقت را تذکر می‌دهم.

:closed_book: ابله
✍🏻 داستایفسکی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب اگر خورشید بمیرد از اوریانا فالاچی

انسان به کندی تغییر می‌کند ...
به همان کندی ای که بهار تبدیل به تابستان و تابستان تبدیل به پاییز و پاییز تبدیل به زمستان می‌شود؛
هرگر کسی نمی‌فهمد در کدام لحظه بهار تبدیل به تابستان می‌شود.
یک روز صبح از خواب بیدار می‌شویم و حس می‌کنیم هوا گرم است. تابستان وقتی ما در «خواب» بودیم فرارسیده است.

:closed_book: اگر خورشید بمیرد
✍🏻 اوریانا فالاچی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰