مطالب فلسفی و کتاب

۵۰۸ مطلب با موضوع «تکه ای از کتاب» ثبت شده است

تکه ای از کتاب مرد سوم از گراهام گرین 2

اگر زنده مانده بود، می توانست توضیح بدهد. ولی حالا باید هری را همان جور که بوده به خاطر بیاوریم.

آدم ها همیشه چیزهای زیادی دارند که ازشان خبر نداریم؛ حتی آدم هایی که دوست شان داریم، چیزهای خوب، چیزهای بد ...
باید ظرفیتش را داشته باشیم.

:closed_book: مرد سوم
✍🏻 گراهام گرین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب اشتباهات یک زن از ام سوسا

می خواستم معنای عشق واقعی را درک کنم و مثل خیلی از زن های دیگر بدانم که باید چه کاری انجام دهم تا یک مرد مرا به خاطر خودم بخواهد. 

از یک رابطه ی اشتباه، وارد رابطه ی اشتباه دیگری می شدم، فقط برای این که درک درستی از آن نداشتم. 

فکر می کردم باید مردی را پیدا کنم که بتوانم با او به ارزش راستینم دست بیابم. اگر فردی مرا نخواهد، حتماً دیگری می خواهد، یا دست کم می اندیشیدم که عشق این گونه است. 

یک اشتباهم را بارها و بارها تکرار کردم، چون مشکل اصلی کسانی نبودند که با آن ها آشنا می شدم، مشکل اصلی خودم بودم.

:closed_book: اشتباهات یک زن
✍🏻 ام سوسا

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب باغ آلبالو از آنتوان چخوف

اگر برای بعضی از دردها درمان‌های متعدد و زیاد تجویز کنند این علامت آن است که درد بی‌درمان است. من فکرها میکنم. مغز خود را داغون میکنم، هزارها تدبیر به خاطرم می‌رسد، واقعا هزارها! امّا اساساً معنی همه‌ی آن‌ها این است که یک راه حل هم به نظرم نمی‌رسد.

:closed_book: باغ آلبالو
✍🏻 آنتوان چخوف

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب ماجرای عجیب سگی در شب از مارک هادون

بهترین حالت این است که آدم از اتفاقاتِ خوبی که قرار است بیفتد با خبر شود، درست مثلِ موقعی که مردم می دانند قرار است در یک روزِ به خصوص خسوف اتفاق بیفتد یا کسی بداند که قرار است برای کریسمس به او میکروسکوپ هدیه بدهند. و از طرفی بدترین حالت هم این است که آدم از اتفاقِ بدی که قرار است بیفتد با خبر باشد، درست مثلِ موقعی که آدم می داند قرار است در یک روز به خصوص برای پر کردن دندانش به دندان پزشکی برود یا قرار است برای تعطیلات به فرانسه برود. امّا من فکر می کنم از همه بدتر این حالت است که آدم نداند اتفاقی که قرار است بیفتد خوب است یا بد.

:closed_book: ماجرای عجیب سگی در شب
✍🏻 مارک هادون

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب در فاصله ی دو نقطه از ایران درودی

باید پذیرفت که زندگی خلاصه‌ای از اشتیاق‌ها و افسوس‌هاست و افسوس، چهره‌ی دیگری از عشق به زندگی است که جایگزین اشتیاق می‌شود.


:closed_book:در فاصله ی دو نقطه
✍🏻 ایران درودی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب شرمنده نباش دختر از ریچل هالیس

اکثر زنان بدون در نظر گرفتن محیطی که در آن بزرگ میشوند، یاد می‌گیرند که برای یک زن خوب بودن باید به چشم بقیه خوب به نظر برسند. مشکل ماجرا اینجاست که با این کار اجازه می‌دهید دیگران ارزش شما را تعیین کنند.

تعجبی ندارد که نصف زنانی که من می‌شناسم از اضطراب و افسردگی رنج می‌برند. آنها زیر فشار موج انتظارات و نظرات دیگران غرق شده‌اند.

به ما یاد داده‌اند که اگر دیگران از ما راضی نباشند هیچ ارزشی نداریم، اما من مخالفم.

:closed_book: شرمنده نباش دختر
✍🏻⁣ ریچل هالیس

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب دهکده جهانی خوشبختی از لئو بورمنز 2

خوشبختی در آزادی انتخاب و کنترل انتخاب است. افرادی که در انتخاب آزادترند، احساس خوشحالی بیشتری هم دارند؛ اما این وقتی است که باور داشته باشند می توانند نتیجه انتخاب خود را کنترل کنند.


:closed_book: دهکده جهانی خوشبختی
✍🏻 لئو بورمنز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب پرنده ی من از فریبا وفی

راه رفتن همیشه خوب است.
همیشه خوب بوده است.
همیشه به درد می خورد.
وقتی که فقیری و کرایه ی تاکسی گران تمام می شود.
وقتی که ثروتمندی و چربی های های بدنت با راه رفتن آب می شود.
اگر بخواهی فکر کنی می توانی راه بروی.
اگر هم بخواهی از فکر خالی بشوی باز هم باید راه بروی.
برای احساس کردن در شلوغی خیابان ها باید راه بروی
و برای از یاد بردن آزار و بی مهری مردم باز هم باید راه بروی.
وقتی جوانی. وقتی پیری.
وقتی هنوز بچه ای. هر توقف یعنی یک چیز خوشمزه.
برای توقف بعدی باید راه رفت.

:closed_book: پرنده ی من
✍🏻 فریبا وفی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب عشق سالهای وبا از گابریل گارسیا مارکز 2

اینکه تمام عشقت را به کسی بدهی،
تضمینی بر این نیست که
او هم همین کار را بکند ...!


:closed_book: عشق سالهای وبا
✍🏻 گابریل گارسیا مارکز

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب صبحانه قهرمانان از کورت ونه گات

چیزی که سبب شده است زنده بودن را تقریبا با ارزش بدانم و بگویم زندگی احتمالا به زیستن‌اش می‌ارزد، بعد از موسیقی، دیدار با انسان‌هاست. انسان‌هایی که همه جا حضور دارند.

مقصودم از انسانها، مردمانی است که در جامعه‌ای که به شکل تکان دهنده‌ایی بی‌آبروست، آبرومندانه رفتار می‌کنند.


:closed_book: صبحانه قهرمانان
✍🏻 کورت ونه گات

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰