مطالب فلسفی و کتاب

۵۰۸ مطلب با موضوع «تکه ای از کتاب» ثبت شده است

تکه ای از کتاب کلیدر از محمود ﺩﻭﻟﺖ آبادی

بیگ‌محمد: هیچ وقت عاشق بوده‌ای ستار؟
ستار: عاشق زیاد دیده‌ام
بیگ‌محمد: راه و طریقش چه جور است عشق؟
ستار: من که نرفته‌ام برادر
بیگ‌محمد: آنها که رفته‌اند چی؟ آنها چی می‌گویند؟
ستار: آنها که تا به آخر رفته‌اند، برنگشته‌اند تا چیزی بگویند.

:orange_book: کلیدر
✍🏻 محمود ﺩﻭﻟﺖ آبادی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب شب های روشن از داستایوفسکی

آدم رویایی، خاکستر رویاهای گذشته‌اش را بیخودی بهم می زند، به این امید که در میانشان حداقل جرقهٔ کوچکی پیدا کرده و فوتش کند تا دوباره جان بگیرند، تا این آتش احیا شده قلب سرمازدهٔ او را گرم کند و همهٔ آن‌هایی که برایش عزیز بودند، برگردند ...

:orange_book: شب های روشن
✍🏻 داستایوفسکی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب یازده دقیقه از پائولو کوئلیو

نمی توان به بهار گفت
زود فرا برسد
و عمری طولانی داشته باشد
تنها میتوان گفت بیاید
و تا مدتی که قادر است بماند ...

:orange_book: یازده دقیقه
✍🏻 پائولو کوئلیو

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب لمس بام دنیا از اریک واینمایر

شاید این یک تعصب باشد ... ولی من باور نمیکنم که انسانی؛ علت صعودش به قله را دیدنِ منظره ی اطراف بیان کند!
هیچ کسی سختی کوهستان را برای دیدنِ یک منظره تحمل نمی‌کند. قله؛ تنها جایی بر کوهستان نیست. قله در قلب و ذهن ما جای دارد .
قله ؛ پاره ای از یک رویاست که به حقیقت می پیوندد.
و مدرکی مسلم بر این است که زندگیمان بامعناست.
قله نشانی از آنست که می‌توانیم باقدرت اراده و توان جسممان ؛
زندگی را به آنچه میخواهیم و آنچه دستانمان قدرت خلق آن رادارند؛ تبدیل کنیم ...

:orange_book: لمس بام دنیا
✍🏻 اریک واینمایر (اولین کوهنورد نابینای صعودکننده به اورست)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب توپ مرواری از صادق هدایت

صبح زود جارچی راه می افتاد و بیخود فریاد می کشید مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد.
اما کسی که مزد نمی گرفت کسی بود که کار کرده بود!

:orange_book: توپ مرواری
✍🏻 صادق هدایت

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب خیره به خورشید از اروین د یالوم

هرچه بیشتر خودتان باشید و از وجود خود به تمامی به دیگران ببخشید، دوستی عمیق‌تر و پایدارتر میشود. در حضور چنین صمیمیتی همه‌ی کلمات، همه‌ی وجوه دلداری و همه‌ی عقاید معنای ژرف‌تری می‌یابند.

:orange_book: خیره به خورشید
✍🏻 اروین د یالوم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب فلسفه خوشبختی از آرتور شوپنهاور

کسی که در همه حوادث آرامش خود را حفظ می‌کند، نشان میدهد که میداند امکان شر در زندگی چقدر بزرگ و پرتنوع است؛ و از این رو به آنچه در زمان حال اتفاق می‌افتد به منزله بخش کوچکی از آنچه ممکن است هنوز پیش بیاید می‌نگرد.

این منش انسان‌های شکیباست که وضعیت نوع بشر را هرگز فراموش نمی‌کنند، بلکه همواره به خاطر دارند که هستی انسان چه اندوهبار و اسفناک است و بلایایی که در معرض آنهاست، بی‌شمارند.

:orange_book: فلسفه خوشبختی
✍🏻 آرتور شوپنهاور

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب یک مرد از اوریانا فالاچی 2

عادت ناجوان مردانه ترین بیماریست، زیرا هر بد اقبالی را به ما می قبولاند، هردردی را و هر مرگی را.

در اثر عادت، در کنار افراد نفرت انگیز زندگی می کنیم، به تحمل زنجیرها رضا می دهیم، بی عدالتی ها و رنجها را تحمل می کنیم.
به درد، به تنهایی و به همه چیز تسلیم میشویم.

عادت، بی رحمترین زهر زندگیست. زیرا آهسته وارد می شود، در سکوت، کم کم رشد می کند و وقتی کشف می کنیم که چطور مسموم آن شده ایم، می بینیم که هر ذره بدن مان با آن عجین شده است، می بینیم که هر حرکت ماتابع شرایط اوست و هیچ داروئی هم درمانش نمی کند.

:orange_book: یک مرد
✍🏻 اوریانا فالاچی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب یادداشت های مرد فرزانه از ریچارد باخ 2

به ندای زندگی گوش بسپار
همه ی آن چه را که نیاز داری
درباره ی خودت بدانی
نشانت می دهد.


:orange_book: یادداشت های مرد فرزانه
✍🏻 ریچارد باخ

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

تکه ای از کتاب طریق بسمل شدن از محمود دولت آبادی

_«چه مدتی است که در جبهه خدمت می کنی؟»
_«شش ماه و هفت روز»
_«بهت یک نصیحت می‌کنم؛ شایدم یک وصیت!»
_«آن چیست؟»
_«روز شماری مکن. حتی اگر فکر می‌کنی در مهلکه افتاده‌ای روز شماری مکن! حالا هم لحظه شماری مکن! شب نمی‌تواند تمام نشود. طبیعت شب آن است که برود رو به صبح. نمی‌تواند یک جا بماند. مجبور است بگذرد. اما وقتی تو ذهنت را اسیر گذر لحظه‌ها کنی، خودت گذر لحظه‌ها را سنگین و سنگین‌تر می‌کنی؛ بگذار شب هم راه خودش را برود.»

:orange_book: طریق بسمل شدن
✍🏻 محمود دولت آبادی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰